ایلناز عسلیایلناز عسلی، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
آرش کمانگیرآرش کمانگیر، تا این لحظه: 16 سال و 23 روز سن داره
یکتا گلییکتا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره
ریحانه جانریحانه جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره
امیررضا جانامیررضا جان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
مهدیای نازممهدیای نازم، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

✿خاطرات نوه های مامان شهین در وب✿

به بهانه روز کودکی هایتان

سلامی به زیبایی پاییز و شکوه مهر ماه شکوفه ها از اول مهر مشغول درس و تکالیفشون هستن و یه وقتایی واقعا از شرمندگیشون در میام بس که انرژی زیاد دارن البته آرشی که فقط وقتی هم بازی داشته باشه تشریف فرما میشه ایلناز هم که دیشب انگشت شست دست راستش (عجب جمله بندی شد ) دَر رفت  و عصر با دایی محسن رفت پیش یه طبیب محلی و جاش انداخت از یکتا بگم که همچنان با من لجبازی میکنه هر چیزی رو که بخواد سمتش بره قبل از اینکه بهش برسه با وجود اینکه من کنارش نیستم داد میزنه یایا نکن یایا نیا ریحانه هم که تا بوده در این حالت دیدمش .. انگار این بچه اشک نداره بلکه چشمه جوشان داره و چهار ماه تمامش شده امیررضا جون هم که جاش فعلا...
18 مهر 1393

جشن شکوفه های زندگی

. در مدرسه زندگی در کلاس دنیا ، سر زنگ املا ، یادمان باشد برای محبت تشدید بگذاریم تا نیم نمره از محبت ها کم نشود . . . .   عشق های خاله .. عزیزای دلم .. شکوفه های عزیز آغاز ماه مهر مبارک .. باشد که بهترین باشید                                                      طبق درخواست من امروز ایلناز و آرش از خونه مامان بزرگ رفتن جشن شکوفه ها ...
31 شهريور 1393

این روزها

ایلناز و آرش منتظر شروع سال تحصیلی هستند و کلاس اولی هستن و دیگه روزهای آخر استراحت رو طی میکنن        ایلی چندین بار درخواست داده براش 10 روز از مدرسه استراحت بگیریم .. هنوز پاش نرسیده به مدرسه  عجب  ... نمیدونم این بچه سر کی رفته .. من که خاله اش باشم که عشق علم و علم ورزی بودم .. ** ایلی مادربزرگ شده دوتا از مرغ عشقا به دنیا اومدن یکیش مرد یکتای عزیزم از دستم نمیدونه چکار کنه بستنی یا همون بَشَنی به لهجه یکتا دستش باشه ازش میگیرم میخورم پفک دستش باشه میگیرم میخورم چیه ؟؟؟ از بردارزاده خودم میگیرم آخه نمیدونید چه حالی میده .... وقتی میبینه که ازش زورگیری کردم میگه...
29 شهريور 1393

به بهانه ی آغاز نخستین گام علم ورزی

                                 ساعتها ب عکس"تان" نگاه میکنم و فکرمیکنم ب جمله ای برای تان و انگار که برق چشمانتان انقدر زیادست که خشکانده ست این کلمات را فقط همین یک جمله میچرخد درون ذهنم "میشود دوستتان نداشت؟" "نمیشود" ...
19 شهريور 1393

مرغ عشق

ایلناز گلی خاله امروز عصر از شیراز برگشت مرغ عشقهای ایلی عزیزم یه خانواده عیال وار شدن .. مرغ عشقای عزیز 5 (عدد رو خود ایلناز تایپ کرد) تا تخم گذاشتن و ایلی یه عالمه مرغ عشق گیرش اومده  و الان شدن 7 تا صبر کنید یه تخم دیگه هم در راهه ...
11 شهريور 1393

مرغ عشق

قصه از جایی شروع میشه که    ایلناز جون از وقتی خوب و بد روزگار و فهمید .. علاقه مند شد به پرنده ها و هر بار با شنیدن این جمله که این مغازه، مغازه پرنده نفروشی هست   .. نه پرنده فروشی و مجبور به عقب نشینی میشد از قضای روزگار دیگه از دیروز (26/05/1393) مغازه پرنده نفروشی عنوانش به مغازه پرنده فروشی تغییر کرده   حالا چه جوری ؟؟؟ ** فقط با خرید 2 مرغ عشق از پرنده نفروشی به پرنده فروشی ملقب شد ** &...
27 مرداد 1393

آدرس جدید

از امروز خاطرات عسلی ها اینجا نوشته میشه ..  http://golha1393.niniweblog.com علت اینکه ترجیح دادم وبلاگ مجزا و اصلی گل ها رو راکد کنم اینه که دیگه این توانایی رو از خودم نمیبینم که جدا خاطرات رو ثبت کنم پس تصمیم گرفتم که در یک وبلاگ کلی خاطرات  ثبت بشه .. ان شاء الله جز خوشی هیچی نوشته نشه .. الهی آمین      پروردگارا آرامش را همچون دانه های برف آرام و بیصدا به سرزمین قلب کسانیکه برایم عزیزند بباران ...
10 مرداد 1393