✿خاطرات نوه های مامان شهین در وب✿

سلام به گلهای همیشه بهار ... سلام به زیبایی نگاههای قشنگ مهمونای خونه مجازی ما اومدم دوباره آپ کنم ولی گفتم ایندفعه بدون عکس باشه بهتره آخه بعد از مدت ها دستم به نوشتن میره طبق روال قبلی از گُل بزرگتر نوشته میشه تا برسه گلبرگ کوچک خونه 1- ایلناز عزیزم دخترک بهاری هفت سال و نیمه .. رونوشتی از کودکی های بدون بازگشتم.. قلب مهربونمم همچنان موفق و گل سر سبد کلاس درس و مدرسه ... وقتی از اداره به خونه میام اگه ببینه حوصله داشته باشم دفتر و کتاب به دست میاد که یه وقتی خاله اش از دیدن امضای معلم و تشویقش بعنوان دانش آموز ویژه محروم نشده باشه یه وقتایی هم تا صدای چرخیدن کلید رو توی در...

دخمل گلا ،، عزیز دلا روزتون مبارک ...

شعر محبوب یکتا جان ::: با خوندن هر بند به شکلک ها هم توجه بشه قیافه ما وقتی میخونه دختری بودم ب کنج خونه آب میکشیدم من از رودخونه آرزو داشتم ک شوهر کنم قر بدم و فرقم و یک ور کنم ♫♫♫ از خونه تاجر اومدن دی دن دنم الحمدالله که پسندیدن دم مامان جون مامان جون قرآن و بیار ردم کن دره خونه شوهرم کن ♫♫♫ من عروسی ضمختم با خارسو در میوفتم آی خارسوئه غرغر میخاستی پسر نزایی حالا ک پسر زاییدی کل بزن کل بزن  ...

سلاااااااااااااام طبق معمول تنبلی کردم و آپ نداشتم و تصاویر هم پراکنده اس و موجود نیست ولی مختصر نوشت بهتر از ننوشتن است ایلی عسلی  توی مسابقات علمی منطقه ای نفر دوم شد .. ^عاشق پیامایی ام که توی واتس مینویسی و برام میفرستی .. ^ خاله ای هر روز به من میگی غُرغُرو یه روز از خجالتت در میام ها آرش خان یه روز کتاباشو جا گذاشته بود و من براش بردم مدرسه ولی وقتی رفتم سرکلاس بود عزیزخاله ^ اونم برای شرکت تو مسابقات علمی منتخب بود ولی روز امتحان بازیگوشی کرده بود توی پاسخ دادن سوالات با اینکه امتیاز خوبی هم داشت ولی بخاطر رقابتی که بین بچه ها بود نتیجه مطلوب رو نگرفت ولی امتیازش خوب بود و ا...