اردک
لان ساعت ۹ و ربع شبه هم آرش اینجاست هم ایلناز.... عصر دایی بزرگه که دیگه داماده و تا عروسیش چیزی نمونده برامون آهنگای شاد و بندری آورده و دیگه از امشب بساط ... جوره... الانم ایلناز و آرش دارن تو حیاط میرقصن...
جریان اردکا
از زبان خاله آرزو :
مادربزرگم برا آرش و ایلناز اردک خرید ... اردک ایلناز کاملا زرد و اردک آرش یه مقدار رنگ پر اش.. مشکی هم داشت...
آرش تا دیدشون... اشاره به اردک پر سیاهه....
ای چیه!!!! و گفت:
ایلناز زرد ماله منه... ایلنازم گفت زرده ماله منه....
یه بحثی شد... نزدیک به زد و خورد...
منم زودی گفتم آرش این یکی پسرونه است مال توئه...
اون یکی دخترونه است مال ایلناز....
که قبولش نبود....
ایلنازم از ترس اینکه آرش مال اونو ببره... گفت
آرش هم دخترونه هم پسرونه... مال هر دومونه....
آرش اردکا مینداخت تو هوا...
به محضی که رفت ایلناز گفت:
دیگه اردکم راحت شد
گودزیلا رفت!!!!