وای پسر
شعر واویلا لیلی رو یه جور دیگه خوند:
تو لیلی من مرجان
تو شادی من دلخون
تو مهدی قلبم
(وقتی کلمه ای رو میشنوه سریع به کار میبره... تو جمله اش!!)(1 آبان)
............................
میام پیشه نازی عسل
نازی مَچَل
میگم بریم سبزی فروشی
باقِِِِله بخریم
توبَه ... توبَه(1 آبان)
...................................
تویه حیاط با بیل و کلنگ بازی می کرد و اصلا هم حواسش نبود که دسته بیل میخوره به سر کی...
مامانمم بش گفت : یا مواظب باش یا میبرمت تو اتاق...
به مامانم گفت:
بیا بر و تو اتاااااق (با عصبانیت گفت)
وقتی مامانم نگاش کرد ...به آرومی گفت:
میخای بری تو اتاق که گرمه؟...
(ما به خودش می گفتیم بیا بریم تو اتاق.... حالا اون میخاست ما رو بفرسته تو اتاق )
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی