فقط متن
سلام به گلهای همیشه بهار ...
سلام به زیبایی نگاههای قشنگ مهمونای خونه مجازی ما
اومدم دوباره آپ کنم ولی گفتم ایندفعه بدون عکس باشه بهتره آخه بعد از مدت ها دستم به نوشتن میره
طبق روال قبلی از گُل بزرگتر نوشته میشه تا برسه گلبرگ کوچک خونه
1- ایلناز عزیزم دخترک بهاری هفت سال و نیمه .. رونوشتی از کودکی های بدون بازگشتم.. قلب مهربونمم همچنان موفق و گل سر سبد کلاس درس و مدرسه ... وقتی از اداره به خونه میام اگه ببینه حوصله داشته باشم دفتر و کتاب به دست میاد که یه وقتی خاله اش از دیدن امضای معلم و تشویقش بعنوان دانش آموز ویژه محروم نشده باشه
یه وقتایی هم تا صدای چرخیدن کلید رو توی در حیاط میشنوه فوری به پیشواز میاد که خاله اش بدونه امشب تکلیف داره و تکلیفش درست کردن کاردستی برای خانوم عسلی میباشد تکلیفی که به اجبار به دوش خاله افتاده تازه اگه خاله نتونه انجام بدم باید به محاکمه کشیده شه . خدا کنه همیشه بتونم لبخند رو لبات بیارم.. موفق باشی خانوم گل
2- آرش عزیزم پسرک بهاری هفت سال و نیمه .. آینه مهربانی بدون مرز پسرک شیطونی که بین گلها .. مرد مردهاست خوشبختانه این پسری هم ما رو سر بلند کرده و موفق و گل سر سبد کلاس درس و مدرسه ...
اصلا اهل اجبار نیست وقتی ببینه دارم واسه آجی گُل کاردستی درست میکنم با این که هم پایه هستن و دروس یکی ... ولی ازم میخواد که اگه تونستم واسش درست کنم.. و گلایه ای هم نمیکنه مانا باشی خاله ای
3- یکتای عزیزم دخترک زمستونی دو سال و ده ماهه .. دخترک شیرین زبون و مهربون .. وابستگی شدیدی به خونه مادربزرگه داره یا به قول خودش مامانی .. درسته همه گلها عاشق خونه مادربزرگن و بیشتر اوقات اینجان ولی یکتا خونه ماما براش یه جور دیگه اس
از در خونه که وارد بشه اول سراغ ماما رو میگیره بعدش عمه بزرگه .. و سپس به ماما میگه بستنی داری هر چی رو یادش بره بگه، اینو عمرا از قلم بندازه یه وقتایی هم مهلت نمیده میگه ماما بستنی داری؟ اگه نداری آدامس خرسی داری و همین طور ....
یه شب داشتیم بستنی میخوردیم گفتم بستنی من بد مزه بود . .فوری بستنی شو گرفت طرفم که بیا مال منو بخور عاشقتم عمه ای
4- ریحانه ی عزیزم دخترک بهاری یک سال و نیمه .. سفیدبرفی .. دوست داره همه چیز مطابق میل خودش پیش بره یه لجبازی غیر قابل مهار کردن تو وجودش هست وقتی مطابق میلش انجام ندی جیغ و داد و گریه که مقتضی سنشه این گل هم از هر ده تا کلمه نه تاش مامانی یا همون مادربزرگ رو صدا میزنه بعدش میره دنبال عمه بزرگه و منو فقط برای گوشیم میخواد و دیدن کلیپ وقتی صدام میزنه میگه یَ یَ
دایره لغاتش گسترده تر شده و کلمات زیادی رو بکار میبره و ی وقتایی جمله میبنده که کم هست
وایشااااا (وایسا)
عموووویی
ایلیییی
آهههه رَش (آرش)
و غیره
5- امیررضا ی عزیزم پسرک پاییزی که چهار روز دیگه یکساله میشه .. مرد کوچک خونه .. وقتی ببینمش با ریتم و آهنگ خاصی واسش میخونم من تو روووووو دووووس دارم و اونم یه لبخند قشنگ همراه با خجالت تحویلم میده عشقش اینه که وسط بازی بقیه گلها بره و بینشون مارپیچی (چون نو پا هست) بچرخه .. خاله ای به فدات که یادم رفت تاریخ راه رفتنتو ثبت کنم .. فقط میدونم قبل از دندون در آوردنت بود
یه اخم خاصی همیشه داره که یه وقتایی نمیتونه خودشو کنترل کنه و میخنده و اون لحظه خوردنی میشه این گل پسر جدیدا هم قهر کردن رو یاد گرفته وقتی ایلناز و ببینه میگه هَدِه به معنای دَدِه (همون خواهر خودمونی) اون روز گریه میکرد تا ایلناز و دید هده کنان رفت تو بغلش نشست ساکت
عشقتون به همدیگه پایدار گلهای زیبای هستی