امروز ظهر یکتا گلی با باباش اومد خونمون .. یه عکس 3.4 دستش بود و من نمیدونستم کیه .. باباش ازش پرسید : یکتا این عکس کیه ؟؟؟ اونم گفت : یایا (رویا) یعنی از تعجب دهنم وا موند .. بابا محسن گفت من خودمم تعجب کردم که شناختت .. آخه این عکس مربوط به 5 سال پیش بود و اون موقع قیافه ام جور دیگه ای بود چطور منو شناخته بود و این وسط عمه بزرگه ی حسود از حسادت داشت میمرد باشد که رستگار شود ...
ایلناز و آرش و کل کل های واتساپیشون در مورد کشتن مرغ و خروس .. مرغی که متعلق به ایلنازه و خروسی که متعلق به آرش ایلناز : برای داداش شکلک یه مرغ فرستاده که توسط گربه ها محاصره شده آرشی: در جوابش شکلک یک مرغ فرستاده با چاقو و یه تیکه گوشت کبابی که مفهومش اینه که مرغ خودتو میکشیم فداشون که روز به روز بلاتر میشن عشقای خاله اون روز تصمیم گرفته بودن موتور بخرن و با موتور منو زیر بگیرن یکتا گلی هم که ماشالا وقتی میاد انگار سونامی زده به خونه هی میگه یایا آلایش (رویا آرایش) .. و از دسش لوازم آرایشی هام نابود شده ... ریحانه بلا هم که شیطونیاشو فکر کنم برام جمع کرده فقط م...
17 ماه گذشت .. 17 ماه از به دنیا اومدن عزیز دل عمه میگذره به دلایل مختلفی این مدت نشد به خوبی خاطراتت ثبت شه عمه جون ولی از اینجا به بعد دیگه حواسم هست ...
عمه رویا با تاخیر می نویسد .. فرشته کوچولوی عمه .. یکتا گلی تولدت یک سالگیت مبارکککککککککک عزیزم ، نگاهت زیباتر از خورشید ، دلت پاک تر از آسمان و صدایت آرام تر از نسیم بهار . . . تولد آس مانیت مبارک **** برایت یک بغل گندم دلی خشنود از مردم برایت سفره ای ساده حلال و پاک و آماده برایت شور پاییزی ... که برگ غم فرو ریزی برایت هرچه خوبی هست دعا کردم دعایم کن.... ...
یکتا خانوووووووووووووم خیلی وقته که حرف میزنه بابا ::: که خیلی زیاد تکرار میکنه ماما عمه به به و یه سری کلمات نامفهوم یه دندون دیگه هم در آورده با کمک هر چیزی که سر راهش باشه سر پا میسته خیلی قشنگ و بانمک رو پنچه های پاهاش میاسته شیرین کاری هاش زیاد شده دخلمی چند بار منو زده عاشق ایلناز و آرش شده اونا هم دوسش دارن ...