ایلناز عسلیایلناز عسلی، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره
آرش کمانگیرآرش کمانگیر، تا این لحظه: 16 سال و 30 روز سن داره
یکتا گلییکتا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره
ریحانه جانریحانه جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
امیررضا جانامیررضا جان، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره
مهدیای نازممهدیای نازم، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

✿خاطرات نوه های مامان شهین در وب✿

تابستان 91

1391/4/9 12:16
171 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همگی

از کجا بگم ؟؟؟ سوال همیشگی !!  خوب بالاخره باید از یه جایی شروع کنم...

سه شنبه امتحاناتم تمام و راهی دیار شدم  خدایا شکرت

اومدم خونه مثل همیشه انتظار داشتم با استقبال با شکوهی از طرف ایلناز و آرش مواجه بشم که به قول معروف زهی خیال باطل ...

جهارشنبه هم که مثل همیشه که وقتی من میام خونه گذشت ... یعنی ایلناز اصلا مزاحم خوابم  نمیشه     و دختره خوبیه   ولی فقط جند دقیقه یه بار میپرسه استراحت کردی تا بریم بازی    ولی خداییش خیلی درکم میکنه

***

نمیدونم جرا یاد امام حسین (ع) کرده بود همش میگفت برام بگو جطور شهید شده از علی اصغر بگو

***

دایی وحید ۲ تا جوجه بهش داد یکی سفید یکی قهوه ای که ایلی باورش نشد .. اومد بهم گفت ::  یعنی جی شده که دایی وحید بهم جوجه هاشو داده ؟؟؟

***

پنجشنبه شبم رفتم خونه ایلنازی بهش سر بزنم که یک ساعت شد ۳ ساعت و دیگه جای تمدیدی نمونده بود  و نفسی مراسم اشک ریزان رو اجرا کرد

ایلناز گلی قربونت برم خاله ای دوست دارم ...

دوست دارم من، اون جشمای قشنگ تو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)