ایلناز و آرایشگاه و نقاشی
ایلناز آخرین بار چهار ماهش بود که موهاشو پسرونه اصلاح کرد .... و وقتی هم بزرگ شد خودش به مامانش اجازه نداد که ببرتش آرایشگاه برای کوتاهی مو تا اینکه دوشنبه من رفتم موهامو کوتاه کردم و ایلنازی هم خوش اومد و فرداش بود که از صبح طاقت نداشت و ۲ ساعت یه بار زنگ میزد به مامانش که بیا منو ببر آرایشگاه تا موهام رو مثه رویا مدل بدم ... و دل تو دلش نبود ...
هر چند دقیقه یک بار هم تاکید میکرد که قرار نیست موهاشو کوتاه کنه بلکه میخواد مدلشون بده وقتی بهش گفتم میخوای کدوم آرایشگاه بری ؟؟؟ گفت : همونی که خودت رفتی .. همون به این میگن هووووووووو
توی آرایشگاه هم خیلی خانمانه نشست تا براش موهاشو درست کنن و مستقیم به آینه روبروش زل زده بود ... و خانم آرایشگر هم تعجب کرده بود حتی یه بار هم نگفت حرارت سشوار اذیتم میکنه ( در صورتی که ظهرش نذاشت من موهاشو درست سشوار کنم ) انشالا مبارکت باشه
+ دیروز ظهرم نشسته بود پای کامپیوتر و نقاشی میکشید و منم کنارش بودم ... یه دفعه در قالب شعر و با ریتم گفت : لویا مهربونه ... لویا مهربونه تا دید ذوق کردم دستشو گذاشت روی دهنم ... وقتی یه کاری میکنه دوست نداره دیگران اطلاع پیدا کنن این حرکتو انجام میده
+ ازم خواست اسم خودشو و آرشی رو بالای نقاشی بنویسم ولی رنگ آمیزی کار خودشه با برنامه نقاشی کامپیوتر (عکس حذف شده)
+ از اهنگ امشب شب مهتابه از مهران مدیری خیلی خوشش میاد