ایلناز عسلیایلناز عسلی، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
آرش کمانگیرآرش کمانگیر، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
یکتا گلییکتا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
ریحانه جانریحانه جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
امیررضا جانامیررضا جان، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
مهدیای نازممهدیای نازم، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

✿خاطرات نوه های مامان شهین در وب✿

خجالت

1391/12/15 15:01
270 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب با مادر بزرگ از خونه ایلناز اینا برگشتیم دیدم آرش و مامانش درب خونه منتظرمونن و گل پسر گریه میکرد .... جویای احوال شدیم .. دیدم آرشی با گریه گفت :

من خجالت میکشم شلوارک بپوشم و پاهام معلوم باشه و مامانم منو مجبور کرده بپوشم .... منم اومدم از مرحله پرتش کنم گفت ببین برات کیک خریدم .. شازده خوشش نیومد و گفت : راست میگی برام پفک بخر ...

منم دستم به کیف بردم .. و اولین جیزی که به دستم برخورد رو بالا آوردم .. که یه پونصد تومنی بود ... بهش دادم و رفت ...

از دیشب تا الان به فکر اینم که با پونصد تومن میشه پفک خرید ؟؟؟؟ آخه من اهل پفک نیستم و نمیرم بخرم  که از قیمتش خبر داشته باشم....

* دوره زمونه ای شده که پسرا خجالت میکشن شلوارک بپوشن .. اونوقت خانومای محترمه رو باید دید !!!

 
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)