مثله مامانم
امروز که از سرکار اومدم عزیز دلم منو واسه اولین بار با لباس فرم دید .. خیلی با احساس گفت:
مامان ! مامان ! ( لحنش ناراحت کننده بود )
بعدشم با بغض گفت : مثله مامانم شدی .... منم زنگ زدم به مامانش باهم حرف زدن و دیگه دلتنگی تموم شد ... شایدم گلم به روی خودش نمیاره ...
* باید اساسی بهش فکر کنم اگر ازدواج کردم وقتی خودمم مامان شدم برم سرکار و آینده بجه مو تضمین کنم یا بمون خونه و از بودن با بجه ام لذت ببرم ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی