تابستانی دیگر
سلام به همگی
از کجا بگم ؟؟؟ سوال همیشگی !! خوب بالاخره باید از یه جایی شروع کنم...
سه شنبه امتحاناتم تمام و راهی دیار شدم خدایا شکرت
اومدم خونه مثل همیشه انتظار داشتم با استقبال با شکوهی از طرف ایلناز و آرش مواجه بشم که به قول معروف زهی خیال باطل ...
وقتی خونه نبودم خیلی دوست داشتم وقتی زنگ میزنم مثل ایلنازی باهام حرف بزنی ..
ولی هر بار میگفتی من باهات گَهرَم (قهرم) و نمیدونستم جرا باهام قهری ؟؟؟؟
جهارشنبه هم من خواب بودم اومدی ولی اینقد که ماشلا عاقلی بیدارم نکردی ... شایدم اصلا حوصلمو نداشتی
پنجشنبه هم که باز اومدی خونه من بیرون بودم ندیدمت
پسر تاج خیلی دلم برات تنگ شده ... عزیزم دوست دارم
از توی جشمای من بخون که من دوست دارم ... ببین دوست دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی