12 بهمن 91
امشب یه اشتباهی کردم که گلم به دل گرفت :
ایلناز : لویا بغلم کن ...
من : قربونت برم عزیزم دیگه نمیتونم بغلت کنم .. آخه یکتا که کوجولوتره رو باید بغل کنم !!! (( مثلا اینو گفتم که جی رو ثابت کرده باشم ))
ایلناز : ): بغض کرد و رفت به مادربزرگ گفت .. اونم دعوام کرد تا خانوم عسلی خوشحال شه ...
من : ))) :
وجدان من : رویا خانوم تازه 13 روزه عمه شدی ها .. یکم جنبه داشته باش ....
** ایلناز عزیزم در حال حاضر 4 سال و 9 ماه و 29 روز سن داری . و تا تولدتم 61 روز باقی مونده
*** از هیچ کار کودکی ام پشیمان نیستم ، به جز آرزوی بـــزرگ شدن .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی