ایلناز عسلیایلناز عسلی، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
آرش کمانگیرآرش کمانگیر، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
یکتا گلییکتا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
ریحانه جانریحانه جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
امیررضا جانامیررضا جان، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
مهدیای نازممهدیای نازم، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

✿خاطرات نوه های مامان شهین در وب✿

خواهر بزرگتر

1391/8/26 12:45
157 بازدید
اشتراک گذاری

تقریباً دو روز پیش بود که گیر دادی بریم از باغچه ی همسایه کوچه پشتی پروانه بیاریم ... منم نمیدونستم چطور فریبت بدم (  ) مجبور شدم بگم توی اون خونه آدم خوار وجود داره که آخرشم فایده ای نداشت و بازم حرف خودتو زدی ...

منم گفتم برو به بزرگترا بگو تا ببرنت ( خواستم بگم من سن و سالی ندارم )  همونطور که تو بغلم بودی ذُل زدی توی چشمامو گفتی :

یادمه یه روزی آدا میگفت تو خواهر کوچکترشی ( یعنی من که خاله رویا باشم ) و خاله ص .. خواهر بزرگترشه ...

پس بهتره برم به خاله ص بگم منو ببره ..... منم تا میتونستم چلوندتم از بوسه

****

*** شاید نوشتنش برای خیلی ها بی معنی باشه اما برای من تو اون لحظه خیلی جالب بود .. همین که بدونه کی بزرگتره و اینکه حافظه اش خداروشکر عالیه عالیه

*** دیشب به مناسبت اولین سالگرد ازدواج دایی محسن شام خونتون دعوت بودیم ...

*****

*** حلول ماه محرم؛ماه پژمرده شدن گلستان فاطمه (س) تسلیت باد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)