ایلناز عسلیایلناز عسلی، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
آرش کمانگیرآرش کمانگیر، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
یکتا گلییکتا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره
ریحانه جانریحانه جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
امیررضا جانامیررضا جان، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
مهدیای نازممهدیای نازم، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

✿خاطرات نوه های مامان شهین در وب✿

کت= گربه

1391/5/2 12:20
158 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز خانوم میخواست بره توی حیاط ... حالا هوا اونقد گرم بود که نمیشد بهش اجازه بدی بره بیرون

خیلی تاب خورد که بره ولی مادربزرگ نذاشت ..  و تقریبا ناامید شده بود

یدفعه گفت :

مادربزرگ بزار برم ببینم یه وقت کَت جوجه هامو نخورده باشه    

منظورش همون گربه خودمون بود ...

ما هم داشتیم  تحسینش میکردیم که دیدیم بله خانوم از فرصت استفاده کرده و رفته به حیاط ..

به عبارتی مرغ از قفس پرید

ما هم بجه بودیم ولی بلد نبودیم بزرگترا رو ـ خ ر ــ کنیم

++  ازم قول گرفت یه جیزی رو به مادربزرگ نگم ولی من دهن لقی کردم گفتم  

با گریه بهم گفت :: آدم وقتی یه قولی میده باید پاش وایسه ..  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)