از کجا بگم؟
این مدت که نبودم رشته نویسندگی از دستم رفته ... نمیدونم باید چی بگم ...
- وقتی می خواستم برم دانشگاه ایلناز همش غصه میخورد ... منم بهش قول دادم میرم دانشگاه و اجازه میگیرم .. قربون اشکای قشنگت برم
- روزی هم که برگشتم خواب بود تا صدامو شنید بیدار شد ... پرید بغلم و .... خاله آ میگه از صبح میگفت صدای در میاد شاید لویا باشه ..... حتی صدای گنجشک ها
- یه سری تغییرات کوچیک و بزرگ داشت توی این مدت .... خیلی خانووووووم شدی خانوم عسلی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی