کفشدوزک
وعده ما فردا ۶ عصر جشن تولد ایلناز گلی .... یه تولد کاملا کفشدوزکی
قرار بر این بود که ایلناز تزئیناتی رو که انجام دادم نبینه .. ظهر با خیال راحت نشسته بودم کاراشو انجام میدادم .. که خانم سر رسید
اما به کمک خاله ها سرشو گرم کردیم و ع م ل ی ا ت تجسس ایلنازم ناموفق بود ...
****
خاله نوشت : انگار همین دیروز بود که لحظه شماری میکردیم برای به دنیا اومدن ایلناز و آرشی ....
توی عمرم خاله به این خستگی ندیده بودم .. البته تا باشه از این خستگی ها ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی