ایلناز عسلیایلناز عسلی، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 11 روز سن داره
آرش کمانگیرآرش کمانگیر، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره
یکتا گلییکتا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره
ریحانه جانریحانه جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره
امیررضا جانامیررضا جان، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره
مهدیای نازممهدیای نازم، تا این لحظه: 6 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره

✿خاطرات نوه های مامان شهین در وب✿

از همه جا

1391/10/22 12:55
371 بازدید
اشتراک گذاری

* تیکه کلام این جند روز دخمل طلا :    ای روزگارم .... دوست می دارم ....

)) یه روز مامانم میگه ای روزگارم خانوم یادت گرفته ... ((

* دیروزم بیرون بودیم و  جون بلد نبودیم قارج پیدا کنیم و وروجک ها دوست داشتن خودشون پیدا کنن .پس با خودمون از خونه  قارج آوردیم و من وظیفه کاشتن قارج به عهده داشتم و تا 2 تا وروجک حواسشون نبود بین شکاف های زمین میکاشتمشون و صداشون میزدم : 

ایلناز و آرش بیان قارج پیدا کردم ... اونا همه با در دست داشتن بیل دنبالم میومدن و ذوق مرگ میشدن 

--- توی راه جند بار از دست شما وروجکا خواستم پیاده شم بر گردم خونه .. ههههههههه 

* دیشب تولد دایی محسن بود ... حسابی ترکونده بودین ها ... سال دیگه یکتا نمیزاره کسی بجز خودش شمع تولد بابایی شو فوت کنه .. از من گفتن بود....

* جند شب پیش که خاله ص و دایی وحید اینا داشتن میرفتن شیراز میخواستی باهاشون بری ... جقد گریه کردی و از در حیاط خودتو مینداختی تو کوجه و من میاوردمت تو خونه ... ماشالا عجب زور و بازویی داشتی .. نمیشد از در جدات کرد ...

بعدش که اومدیم تو خونه و آروم شدی گفتی : کاش با مامان و بابام میرفتم بازار و نمیومدم خونتون تا غصه کشم کنید)) تو اون لحظه  قیافه من کاملا دیدنی بود ((

* بهت میگم خداحافظ .. دستتت تو دست حافظ 

ایلناز : نه فقط میخوام دستم توی دست تو ) لویا( باشه 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)