از همه جا
* تیکه کلام این جند روز دخمل طلا : ای روزگارم .... دوست می دارم ....
)) یه روز مامانم میگه ای روزگارم خانوم یادت گرفته ... ((
* دیروزم بیرون بودیم و جون بلد نبودیم قارج پیدا کنیم و وروجک ها دوست داشتن خودشون پیدا کنن .پس با خودمون از خونه قارج آوردیم و من وظیفه کاشتن قارج به عهده داشتم و تا 2 تا وروجک حواسشون نبود بین شکاف های زمین میکاشتمشون و صداشون میزدم :
ایلناز و آرش بیان قارج پیدا کردم ... اونا همه با در دست داشتن بیل دنبالم میومدن و ذوق مرگ میشدن
--- توی راه جند بار از دست شما وروجکا خواستم پیاده شم بر گردم خونه .. ههههههههه
* دیشب تولد دایی محسن بود ... حسابی ترکونده بودین ها ... سال دیگه یکتا نمیزاره کسی بجز خودش شمع تولد بابایی شو فوت کنه .. از من گفتن بود....
* جند شب پیش که خاله ص و دایی وحید اینا داشتن میرفتن شیراز میخواستی باهاشون بری ... جقد گریه کردی و از در حیاط خودتو مینداختی تو کوجه و من میاوردمت تو خونه ... ماشالا عجب زور و بازویی داشتی .. نمیشد از در جدات کرد ...
بعدش که اومدیم تو خونه و آروم شدی گفتی : کاش با مامان و بابام میرفتم بازار و نمیومدم خونتون تا غصه کشم کنید)) تو اون لحظه قیافه من کاملا دیدنی بود ((
* بهت میگم خداحافظ .. دستتت تو دست حافظ
ایلناز : نه فقط میخوام دستم توی دست تو ) لویا( باشه