امیر رضا اومدنت مبارک
اومدنت به زمین مبارک فرشته کوجولوی زیبا ساعت و تاریخ دقیق تولدت : 10:40دقیقه صبح 1393/09/16 یکشنبه ... شانزدهم آذر- هزار سیصد و نود و سه ...
امیررضا :)
سلام به همگی ... امیررضای عزیزم روز یکشنبه 1393/09/16 قدم های کوچولوشو تو این دنیا میزاره .... ...
به بهانه روز کودکی هایتان
سلامی به زیبایی پاییز و شکوه مهر ماه شکوفه ها از اول مهر مشغول درس و تکالیفشون هستن و یه وقتایی واقعا از شرمندگیشون در میام بس که انرژی زیاد دارن البته آرشی که فقط وقتی هم بازی داشته باشه تشریف فرما میشه ایلناز هم که دیشب انگشت شست دست راستش (عجب جمله بندی شد ) دَر رفت و عصر با دایی محسن رفت پیش یه طبیب محلی و جاش انداخت از یکتا بگم که همچنان با من لجبازی میکنه هر چیزی رو که بخواد سمتش بره قبل از اینکه بهش برسه با وجود اینکه من کنارش نیستم داد میزنه یایا نکن یایا نیا ریحانه هم که تا بوده در این حالت دیدمش .. انگار این بچه اشک نداره بلکه چشمه جوشان داره و چهار ماه تمامش شده امیررضا جون هم که جاش فعلا...
این روزها
ایلناز و آرش و کل کل های واتساپیشون در مورد کشتن مرغ و خروس .. مرغی که متعلق به ایلنازه و خروسی که متعلق به آرش ایلناز : برای داداش شکلک یه مرغ فرستاده که توسط گربه ها محاصره شده آرشی: در جوابش شکلک یک مرغ فرستاده با چاقو و یه تیکه گوشت کبابی که مفهومش اینه که مرغ خودتو میکشیم فداشون که روز به روز بلاتر میشن عشقای خاله اون روز تصمیم گرفته بودن موتور بخرن و با موتور منو زیر بگیرن یکتا گلی هم که ماشالا وقتی میاد انگار سونامی زده به خونه هی میگه یایا آلایش (رویا آرایش) .. و از دسش لوازم آرایشی هام نابود شده ... ریحانه بلا هم که شیطونیاشو فکر کنم برام جمع کرده فقط م...