ایلناز عسلیایلناز عسلی، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره
آرش کمانگیرآرش کمانگیر، تا این لحظه: 16 سال و 23 روز سن داره
یکتا گلییکتا گلی، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره
ریحانه جانریحانه جان، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره
امیررضا جانامیررضا جان، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
مهدیای نازممهدیای نازم، تا این لحظه: 6 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره

✿خاطرات نوه های مامان شهین در وب✿

این روزها :)

سلاااااااااااااام طبق معمول تنبلی کردم و آپ نداشتم و تصاویر هم پراکنده اس و موجود نیست ولی مختصر نوشت بهتر از ننوشتن است ایلی عسلی  توی مسابقات علمی منطقه ای نفر دوم شد .. ^عاشق پیامایی ام که توی واتس مینویسی و برام میفرستی .. ^ خاله ای هر روز به من میگی غُرغُرو یه روز از خجالتت در میام ها آرش خان یه روز کتاباشو جا گذاشته بود و من براش بردم مدرسه ولی وقتی رفتم سرکلاس بود عزیزخاله ^ اونم برای شرکت تو مسابقات علمی منتخب بود ولی روز امتحان بازیگوشی کرده بود توی پاسخ دادن سوالات با اینکه امتیاز خوبی هم داشت ولی بخاطر رقابتی که بین بچه ها بود نتیجه مطلوب رو نگرفت ولی امتیازش خوب بود و ا...
18 اسفند 1393

اولین مروارید ریحانه

ریحانه جون دقیقا نمیدونم کی ؟؟ ولی هفته گذشته اولین دندون مرواریدیت جوونه زد .. مبارک باشه ریحانه جان   امیررضای خاله هم 2 ماه شده ... پ.ن: مامان آرش و امیررضا همینطور به فعالیتت ادامه بده ببینم میتونی بقیه والدین رو ترغیب کنی یا نه ...
17 بهمن 1393

ورود مامانی

امیر رضای عزیزم. گل پسر عزیزتر از جانم ده دقیقه بیشتر نیست که خوابیدی .منم از فرصت استفاده کردم وسری به وبلاگت زدم. مثل هر روز امروز هم شیرینی خاص خودت داشتی.صبح ساعت 6:45 ذقیقه بیدار شدی انگار می خواستی با داداشی بری مدرسه.بعد هم با هم داداشی رو بدرقه کردیم البته داداش تا بوست نکرد سوار سرویس نشد.حالا هم مثل یک عروسک ناز خوابیدی. الهی مامانی فدات بشه   ...
5 بهمن 1393

یلدا و اولین ها

امسال دو تا عزیز شب یلدا به جمع خانواده اضاف شده بودن .. امیررضای عزیزم و ریحانه گلی       امیررضا جونی شب یلدا 14 روزه بود و ریحانه شش ماه و 17 روزه این هم اولین تجربه یلدایی گل دختر و گل پسر              ...
2 دی 1393

10 روز با امیررضا جووون

امیررضای عزیزم امروز 10 روزه شد .. به عبارتی 10 ساله شد روز هفتم تولدش نافش افتاد و راحت شد ... برای حمام 10 روزه اشم که من سرکار بودم و نبودم عکس بگیرم  تا ببینم کی بهم عکسای امروز میرسه قراره امشب برن خونشون .. ما که دلمون براش تنگ میشه ...
25 آذر 1393